- پرده برداشتن
- پرده برانگیختن
معنی پرده برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- پرده برداشتن
- پرده از روی کسی یا چیزی کنار زدن
کنایه از حقیقت کاری را آشکار ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طرح کردن یا کپی برداشتن از روی تصویر یا نوشته ای
با خاکه زغال و غیر آن تصویر چیزی را طرح کردن طراحی کردن: شد غبار آلوده خط روی چون گلنار تو حسن گویی گرده بر میدارد از رخسار تو. (سعید اشرف)
انتظار کشیدن منتظر بودن
غم یا عقده دل برداشتن، غم و غصه دل از بین بردن
کنایه از حقیقت چیزی را آشکار ساختن، پرده برداری کردن از آن